مانیمانی، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

عشق مامان و بابا::: مانی

قدم 37

1393/3/18 13:08
343 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به عزیزتر از جانم مانی قشنگمممممممم.

مانی جونم شرمنده که خیلی وقت نیومدم نتو برات چیزی ننوشتم. آخه مسافرت بودیم رفته بودیم نزدیکای دوستت محمدسجاد عزیز. رفتیم شمال. خیلی خیلی خوش گذشت.

شما کم شیطون بودی شیطون تر شدی آخه با خاله ریحانه و عمو سعیدو آرزو جانو (خواهر عموسعید) رفتیم شمال بعدشم خاله بابایی اومد . در هر صورت کلی دور و بر شما شلوغ پلوغ بود. تا تونستیم شیطونی کردی.

هر کاری هم میکردیم شما نمیخوابیدی.

رفتیم لب دریا سوار قایق شدیم تا تونستی دریا رو نگاه کردی انقده دوست داشتی مامانی جونم تا روتو بر میگردوندیم شروع میکردی نق نق کردن.

جدیدا یاد گرفتی بغل کسی که میخوای بری دستاتو باز میکنی اگرم دوست نداشته باشی روتو اونور میکنی و میخندی

انقدرم گریه میکنی تا منظورتو به ما بفهمونی بعدشم سریع آروم میشیو میخندی

مامانی شرمنده عکسای شمال دست خاله ریحانه است سه شنبه به دستم میرسه برات عکسارو سه شنبه میزارم

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

مامانِ بهار
18 خرداد 93 15:34
ای جووووووونم .. پس حسابی خوش گذروندی شیطون
مامان خانمی
18 خرداد 93 16:57
بیام لپتو بخورم خوشگل من چقدر بزرگ شدی عزیز خاله کاش میومدین پیش محمدسجاد خوشحال میشدیم گلم
الهه مامان مبین
18 خرداد 93 18:09
همیشه به گردش دوست گلم . چه پسملی داریم ما . هزار ماشاا... . بوس برای مانی جونم
ترنم
19 خرداد 93 8:32
همیشه به تفریح ایشالله همیشه خوش باشین
عاطفه مامان مانیاد
19 خرداد 93 17:44
عزیزم آقا مانی ماشاالله که انقدر باهوشی عزیزم ،همیشه بگردش و مسافرت نانازی،عکسای اتیلیتم خیلی قشنگ شدن مبارک باشه
خاله ريحانه
21 خرداد 93 7:24
الهي خاله فداي شيطنتات بشم من، دردونه ي خاله خيلي بلايي شما