قدم 43
(((مانی خوشگل مامان
مانی جیگر مامان
عزیز دلم
مانی همه کسم
مانی وجودم
مانی من یه دونست
مانی من عشق خونست
مانی جیگرم
مانی عزیزم
مانی مامانی
لالا تن دیده
مانی ساعت 3 صبح شده
من و مامان جونم خسته شدیم
چرا آقا مانی قشنگم لالا نمیتونه؟
پسر من لالا تن
خسته شدی نقس مامان
چشات قرمز شده از بیخوابی)))
اینا نه شعر نه لالایی برای آقا مانی عزیز دلم. اینم حرفایی که تایپ کردم تا شما لالا کنی
بله آقا مانی قشنگ ما یک هفتست که شبا تا 2 یا 3 صبح بیدار
این ترفندی که شما بخوابی. دیشب تا 3 صبح بیدار بودیو ا ا ا میکردی
هرچیو میدیدی انگار بار اولته دیدی (بخاطر اینکه نخوابی) یهو میگفتی اٍ ا ا ا ا
نمیدونم چی شدی مامانی قشنگم که شما لالا نمیکنی.
خیلی خیلی خسته میشی چشمای شما قرمز قرمز اما لالا نمیکنی
بابایی رفته ماموریت دلش برای شما خیلی خیلی تنگ شده
اینم یه عکسی که شما بغل خاله راحله نشستیو با تایپ کردن خوابیدی
البته اینم بگم اینجا شما هواست نبود داری لالا میکنی وگرنه بازم خودتو بلند میکردی که نخوابی
راستی یه خبر خوبببببببببببببببببببببببب
یه زره کوچولو موچولو دندون شما نیش زدی. دندون پایین سمت چپ
خیلی خیلی خوشحالممممممممممممممممم
مبارکهههههههههههههههههه
دورت بگردم من