قدم27
سلام مامانی قشنگم.الان که دارم این پست میزارم شما بغلمیو داری شیر میخوری
مامانی دیروز مامان جون اومد خونمون از ساعت 9 صبح تا شب داشتیم خونه تکونی میکردیم. کلی کار داشتیم
شمام از شنبه که خونه خودمونیم از ساعت 5 که بابایی میاد خونه تا شب انقدر با هم خلبان بازیو پیتکو پیتکو بازی میکنید خسته خسته میشیو ساعت12 یا 1 میخوابی.
جدیدا هم که با بابایی هی برای من نقشه میکشید خدا میدونه میخواید چیکار کنید
مامانی چند تا مدل خواب دلم نیومد نزارم برات توی وبلاگ.
آقا مانی گل مامان جدیدا هم که صورت قشنگتو ناخن میکشی. خب مامان جون نکن من دوست ندارم به دست شما دستکش بزنم دلم نمیاد خب
مامانی جونم اینم یه عکس ناز خوردنی از شما
جدیدا هم که مانی جونم تا نیم ثانیه میمیچ نمیخوری شروع میکنی دست خوردن اونم چه خوردنی ملچ و ملوچ. عاشقتممممممم
از اون ورم دیگه جا نبود بخوابی رفتی رو میز مامان جون. آخه این درست پسرم؟ نه شما بگو درست؟
راستی مامانی جون دوستت مانیاد هم بدنیا اومده. هوریاااااااااااااا
مامانی دعا کن دوستت محمدسجادم خوبه خوب بدنیا بیاد