مانیمانی، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

عشق مامان و بابا::: مانی

قدم 35

سلام به عزیز دل خودم مانی قشنگ مامان مانی جونم الهی دورت بگردم که حسابی شر و شیطون شدی اصلا نمیخوای بخوابیییییییییییییی. فقط و فقط بازی. داشتم وبلاگ یکی از دوستاتو میخوندم یهویی یادم اومد که ای بابا برای شما ننوشتم که پایان چهار ماهگیت چقدر بودی::: وزن شما:6.500 قدشما:62 که خداروشکر دکتر شما راضی بود مانی جونم حسابی خوردنی شدیا میدونستی؟ با توپت بازی میکنی جدیدا یاد گرفتی غلط بزنی. یکراست هم میخوای وایستی از اونورم تا میزاریمت زمین انقدر خودتو بزور میاری بالا تا بلندت کنیم نفسم بابایی از شنبه رفته ماموریت هنوز نیومده حسابی دلش برای شما تنگ شده. وروجک مامان فقط میخوای که با شما یا بازی شه یا برات شعر بخونی...
29 ارديبهشت 1393

قدم 34

سلام به مانی قشنگ مامان. مامان یه خبر خیلی خوب دوستت محمد سجاد بدنیا اومدددددددد یه عالمه تبریکککککککککک خدا رو شکر اینم عکس محمد سجاد نازنین ما مانی عزیزم امروز چهار ماه شما تموم شد. انگار همین دیروز بود بدو بدو میکردیم . هر هفته میرفتیم چکاپ صدای قلبتو میشنیدیم. یادش بخیر. چهار ماه پیش این موقع همه اومده بودن دیدنمون خوشحالی توی چشم همه موج میزد یادش بخیر بگذریم. مامانی جدیدا شما با توپت انقده قشنگ بازی میکنی که نگو. خیلی خیلی قشنگ دیشب شما از ساعت 10 داشتی گریه میکردی. بعد 2 ساعت من به آرومی گفتم مامانی خب دلیل اینکه شما داری گریه میکنی چیه؟ شمام خیلی جدی دیگه نه...
21 ارديبهشت 1393

قدم 33

سلام به مانی قشنگ مامان به عزیز دلم. اول از همه یه خبر . مانی جونم دوستت محمد سجاد دیروز بدنیا اومد هوریا تولدش مبارکککککککک. منتظر عکسای قشنگش هستیم   خوبی پسر قشنگم؟ الهی من فدات شم مامانی قشنگم. شما جدیدا خیلی خیلی شیطون شدی. یاد گرفتی با توپت حسابی بازی میکنی. دستت میگیریو بازی میکنی از اون ورم که میخوایم بریم بیرون میری توی آغوشیو بغل بابایی. پایین بیام نیستی. وقتی اونتویی تا پامونو میزاریم توی خونه شروع میکنی به گریه کردن که چرا منو در آوردین   برنامت هم که مشخص شده پسری من. صبحها تا نه خوابی بلند میشی بازی میکنی دوباره میخوابی تا 11 وقتی که بلند میشی...
17 ارديبهشت 1393

قدم 32

سلام به عزیزترین و قشنگترین پسر دنیا خوبی مامان؟؟؟ الهی من قربونت برم. مانی جونم با اون چشای قشنگت. مامانی ازت گله دارما. نگی نگفتم. شما جدیدا بابایی تا میاد خونه شروع میکنی به حرف زدنو لو دادن من ازون ورم تا میای بغلم هی بهت میگم مانی جان به بابایی چی میگفتی سرتو میندازی پایینو به روی خودتم نمیاری. صورتتم هرچی به سمت خودم نگه میدارم چشمتو میبری اونور دیروزم که از صبح فقط و فقط گریه کردی. مجبور شدم برای اولین بار قربونت برم خودم تنهایی ببرمت بیرون. (آخه تا حالا از وقتی که شما بدنیا اومدی من تنهایی جایی نرفتم) بازم که اومدیم خونه شروع کردی به گریه کردن. مجبور شدم زنگ بزنم به بابایی زودتر بیاد خونه. مامانی انقدر شیرین...
2 ارديبهشت 1393

قدم 31

سلام به مانی عزیز دل من مانی جونم ببخشید که دیر اومدم آپدیت کنم. آخه مانی جونم اینهفته درگیر ختنه بودیم. جمعه هفته پیش بردیمت بیمارستان الغدیر ختنه کردیمت دم اذان مغرب. خانم پرستار به منو بابایی گفت که برید دارو بگیرید بیارین شمام دست باباجون و مامان جون بودی از در پشتی. تا منو بابایی رفتیم دارو بخریم(هی توی داروخانه بغض کرده بودم گفتم تا شما رو بردن توی اتاق عمل من گریه کنم) اومدیم که داروها رو بدیم دیدیم صدای گریه نی نی میاد . بابایی گفت این صدای مانی. دوئیدیم رفتیم پیش بابا جون که دیدیم بله شما رو بردن تو. باز بدو بدو رفتیم از اتاق که خانم پرستار گفت بفرمائید تو من گفتم حتما م...
24 فروردين 1393

قدم 30

سلام سلام همه گی سلام سلام مانی جون مامان. الهی قربونت برم من که نتونستم بیام خوب برات آپدیت کنم فدات بشم انقده جدیدا کارا جدید جدید میکنی. مثلا اینکه فکر کنم داری پیش پیش دندون در میاری چون هم بزاق دهنت خیلی میره هم دستتو تا مچش میکنی توی دهنت لثتو میخارونی. الهی من قربون دستای قشنگت بشم من مامانی جونم. این عیدی همش با بابایی خونه بودیم. از ترس اینکه مبادا شما گریه کنی نفسم راستی مامانی یه کاری میکنی که من اصلا نمیتونم بنویسم چیکار میکنی. تا این حد بگم تا پوشکتو باز میکنم دستتو ...... آخ آخ مامانی. تا خوابتم میگیره دستتو میزاری روی چشمتو تا میتونی میمالیش   وقتی منم دارم آشپزی میکنم با بابایی میای رو...
14 فروردين 1393

قدم 29

  سلام سلام صد تا سلام به همه نی نیهاااااااااااااااااااااااااااااا عیدتون مبارکککککک .برای همه نی نی ها سال خیلی خیلی خوبی رو آرزو میکنم امیدوارم زیر سایه پدر و مادر با عشق بزرگ شن. از همه دوستان شرمندم که نتونستم بیام وب (مخصوصا مامان خانمی که خیلی خیلی لطف داشت بهمون) حقیقتش نی نیم سر ما خورد برای همین درگیر بودم. خدا رو شکر الان خیلی خیلی بهتره. امیدوارم هیچ نی نی هیچوقت مریض نشه اونم توی عید که واقعا استرس زاست بازم عید همه گی مبارک   ...
9 فروردين 1393

قدم 28

سلام به بهترین بچه دنیا مامانییییی الهی فدات بشم من. از دیشب دورت بگردم با جغجغه بازی میکنی چه جورییییی انقده باهاش میخندی که حد نداره فدات شم 4 شنبه ای داشتم شام میزاشتم کباب بشقابی. بابایی هم نبود. مجبور شدم بزارمت تو آغوشی با شما درست کنم برات هم توضیح میدادم که چجوریه. بعد که بابابی اومد شما رو گرفت داشتی به دستام نگاه میکردی چجوری میزارم توی ماهیتابه مامان جونمممم فدات شم امروز با مامان جون بردیمت واکسن زدی . الهی بمیرم آروم آروم بودی تا واکسن زد انقده گریه کردی که نگو. الانم هی گریه میکنی آروم میشی.دورت بگردم الهی مامانی صبحی یهو دیدم بابایی داره صدام میکنه مونا پاشو مونا پاشو ببین چجوری مانی خوابیده. دی...
24 اسفند 1392

قدم27

سلام مامانی قشنگم.الان که دارم این پست میزارم شما بغلمیو داری شیر میخوری مامانی دیروز مامان جون اومد خونمون از ساعت 9 صبح تا شب داشتیم خونه تکونی میکردیم. کلی کار داشتیم شمام از شنبه که خونه خودمونیم از ساعت 5 که بابایی میاد خونه تا شب انقدر با هم خلبان بازیو پیتکو پیتکو بازی میکنید خسته خسته میشیو ساعت12 یا 1 میخوابی. جدیدا هم که با بابایی هی برای من نقشه میکشید خدا میدونه میخواید چیکار کنید مامانی چند تا مدل خواب دلم نیومد نزارم برات توی وبلاگ.  آقا مانی گل مامان جدیدا هم که صورت قشنگتو ناخن میکشی. خب مامان جون نکن من دوست ندارم به دست شما دستکش بزنم دلم نمیاد خب مامانی جونم ا...
20 اسفند 1392